روزه داری به سبک دختر روس
1400-07-14 1400-07-14 13:15روزه داری به سبک دختر روس
در حالی كه داشتم ساعتهای مانده به افطار را در دانشگاه پكن بیصبرانه شمارش میكردم، صدای در خوابگاه حواسم را منحرف كرد.
تقتق با بیحوصلگی بلند شدم و در را باز كردم.
همسایه روسیام با چشمان آبیاش با خوشحالی به من نگاه میكرد.
گفت همدان كریم!
جان؟ همدان؟ كریم كیه؟
ـ به چه زبانی صحبت میكنی؟
ـ مگر به زبان عربی ماه رمضان مبارك نمیشود همدان كریم؟ نگو كه دوست پاكستانیام اشتباهی به من یاد داده است؟
- نه! میشود (رمضان كریم!)
- سخت شد! راستی محیا من از فردا میخواهم روزه بگیرم؟
با تعجب به او خیره شدم! چی شنیدم؟ كی این بچه را به اسلام دعوت كرده است؟ امان از دست این همكلاسیهای پاكستانی.
– چرا؟ چه كسی تو را تشویق كرده؟
درحالی كه چشمانش از خوشحالی میدرخشید گفت:
– هیچكس! من خودم تصمیم گرفتم و راجع به آن تحقیق كردم. اول میخواستم در این ایام برای احترام به شما دوستانم جلوی شما چیزی نخورم، اما بعد تحقیق كردم و دیدم روزه گرفتن برای سلامتی جسم و روح و روان بسیار خوب است، در نتیجه تصمیم گرفتم امتحانی چند روز روزه بگیرم، فقط آن قسمت نماز خواندن كه در این ایام از واجبات است را نمیتوانم انجام دهم.
با تعجب به او خیره شده بودم و دهانم كه به خاطر روزه خشك شده بود خشكتر شد. نمیدانستم چه بگویم، از یك طرف نگران بودم كه نكند دیگران فكر كنند ما مسلمانان در یك اقدام تبشیری قصد مسلمان كردن بقیه را داریم و همزمان از این حجم از علاقهمندی به اسلام بسیار شوكه شده بودم.
- میدانی اصلا نباید یك قطره هم آب بخوری و مهمتر از آن گرسنه و تشنه ماندن برای ۱۸ ساعت در گرمای پكن كار آسانی نیست. از تصمیم خودت مطمئنی؟
- نگران نباش من همه قوانین و سختیها را بهخوبی میدانم.
و در ادامه با لبخند گفت:
– من اینجا آمدهام تا تو به من چند تا دستور غذای خوشمزه ایرانی برای سحری بدهی، ترجیحا مقوی و آبدار باشد تا در طول روز كمتر تشنه بشوم!
وقتی رفت مات و مبهوت به بیرون خیره شدم و از اینكه یك مسیحی با جدیت قصد انجام فرایض دینی مسلمانان را دارد بسیار متعجب شدم و از طرفی از اینكه برخی از خود مسلمانان نسبت به همین فرایض كوتاهی میكنند بسیار متأسف.
تقتق با بیحوصلگی بلند شدم و در را باز كردم.
همسایه روسیام با چشمان آبیاش با خوشحالی به من نگاه میكرد.
گفت همدان كریم!
جان؟ همدان؟ كریم كیه؟
ـ به چه زبانی صحبت میكنی؟
ـ مگر به زبان عربی ماه رمضان مبارك نمیشود همدان كریم؟ نگو كه دوست پاكستانیام اشتباهی به من یاد داده است؟
- نه! میشود (رمضان كریم!)
- سخت شد! راستی محیا من از فردا میخواهم روزه بگیرم؟
با تعجب به او خیره شدم! چی شنیدم؟ كی این بچه را به اسلام دعوت كرده است؟ امان از دست این همكلاسیهای پاكستانی.
– چرا؟ چه كسی تو را تشویق كرده؟
درحالی كه چشمانش از خوشحالی میدرخشید گفت:
– هیچكس! من خودم تصمیم گرفتم و راجع به آن تحقیق كردم. اول میخواستم در این ایام برای احترام به شما دوستانم جلوی شما چیزی نخورم، اما بعد تحقیق كردم و دیدم روزه گرفتن برای سلامتی جسم و روح و روان بسیار خوب است، در نتیجه تصمیم گرفتم امتحانی چند روز روزه بگیرم، فقط آن قسمت نماز خواندن كه در این ایام از واجبات است را نمیتوانم انجام دهم.
با تعجب به او خیره شده بودم و دهانم كه به خاطر روزه خشك شده بود خشكتر شد. نمیدانستم چه بگویم، از یك طرف نگران بودم كه نكند دیگران فكر كنند ما مسلمانان در یك اقدام تبشیری قصد مسلمان كردن بقیه را داریم و همزمان از این حجم از علاقهمندی به اسلام بسیار شوكه شده بودم.
- میدانی اصلا نباید یك قطره هم آب بخوری و مهمتر از آن گرسنه و تشنه ماندن برای ۱۸ ساعت در گرمای پكن كار آسانی نیست. از تصمیم خودت مطمئنی؟
- نگران نباش من همه قوانین و سختیها را بهخوبی میدانم.
و در ادامه با لبخند گفت:
– من اینجا آمدهام تا تو به من چند تا دستور غذای خوشمزه ایرانی برای سحری بدهی، ترجیحا مقوی و آبدار باشد تا در طول روز كمتر تشنه بشوم!
وقتی رفت مات و مبهوت به بیرون خیره شدم و از اینكه یك مسیحی با جدیت قصد انجام فرایض دینی مسلمانان را دارد بسیار متعجب شدم و از طرفی از اینكه برخی از خود مسلمانان نسبت به همین فرایض كوتاهی میكنند بسیار متأسف.
لینک این داستان در روزنامه جام جم
https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/63243