انگیزشی

اهمیت فرهنگی یادگیری زبان انگلیسی

زبان

اهمیت فرهنگی یادگیری زبان انگلیسی

در گذشته یاد گیری زبان انگلیسی خیلی لاکچری بود و اگر این زبان را ولو نیم بند هم یاد می گرفتی تبدیل به یک پدیده می شدی و کلی کلاس داشت. به مرور زمان و گسترش سطح عمومی تحصیلات و رویش جنگل وار موسسه های زبان تعداد افرادی که به زبان آموزی گرایش پیدا کردند روز به روز افزایش پیدا کرد بگونه ای که امروزه کمتر جوانی را می توان یافت که با حداقل های زبان آشنایی نداشته باشد. البته تمایل به استفاده از فن آوری روز و شبکه های اجتماعی و مسافرت های خارجی در اقبال عمومی به زبان چندان بی تأثیر نبوده است و اکنون کار به جایی رسیده که اگر شما زبان بلد باشی دیگر حسن نیست بلکه ندانستن آن عیب است و یک نقیصه به شمار می رود. و از این حیث قضیه مثل دانستن زبان فارسی است و اگر کسی زبان مادری را بلد باشد افتخار نیست بلکه ندانستن آن یک فاجعه است. اگر چه در این گفته کمی مبالغه نهفته است لکن دیر یا زود این رخداد به یک واقعیت عینی تبدیل خواهد شد و برای اینکه بتوانی نسبت به دیگران امتیاز بیشتری داشته باشی و گوی سبقت را بربایی و موقعیت های بهتری را برای خود خلق نمایی می باید به فکر یادگرفتن زبان های بیشتری باشی و این را هم نباید فراموش کرد که همیشه یادگیری زبان اول کمی سخت می نماید اما زبان های بعدی با توجه به وجود مشترکات با زبان قبلی بسیار ساده تر است. اگر مدارس ما به وظیفه خود خوب عمل کرده بودند نیازی به این همه موسسه زبان و هزینه های سنگین آن نبود. واقعا تأسف آور است که هفت سال در مدرسه انگلیسی و عربی بخوانی و در دانشگاه هم آن را ادامه بدهی لکن در نهایت جز چند گرامر و مطالب پراکنده چیزی ندانی و مجبور باشی به موسسه بروی. در حالیکه عموم کشورها که در آن زبان انگلیسی رایج است افراد در مدارس با زبان آشنا شده اند و نه موسسه. در مورد عربی این وضعیت بسیار بدتر است، در حالیکه زبان فارسی و عربی بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و الزام قانون اساسی کشور تعلیم زبان عربی از مقطع شش دبستان تا دیپلم است، لکن چه کسی را می توان یافت که در مدرسه عربی یاد گرفته باشد و بتواند صحبت کند؟ یکی از انگیزه های اصلی یادگیری زبان انگلیسی موفقیت در کسب و کار است که البته امری است علی حده و ممدوح، اما صبغه فرهنگی یادگیری زبان همیشه مغفول باقی مانده است، وقتی شما زبان جدیدی یاد می گیری دریچه جدیدی از زندگی را بر روی خود باز نموده ای. جهان بینی خود را تعمیق داده ای و از این رهگذر به درک بهتری از هم نوع خود صرف نظر از رنگ و نژاد و مذهب می رسی. هم زیستی مسالمت آمیز در گرو زبان و فهم مشترک است چه آنکه من تعلم لغة قوم أمن شرهم. علت بسیاری از بداخلاقی ها، جنگ و نزاع و سوء تفاهمات همین عدم درک طرفین از یکدیگر است وقتی زبان یکدیگر را نفهمیم نتیجتا هرگز به درک مشترک نمی رسیم و این یعنی جنگ و  درگیری. بر عکس وجود زبان مشترک باعث می شود که از طرف مقابل احساس خوبی داشته باشیم و با تعجب فراوان متوجه شویم که بعد جغرافیایی، اختلاف رنگ و نژاد، تفاوت دینی و مذهبی با وجود زبان مشترک هرگز نمی تواند بیبن انسان ها فاصله بیاندازد.

7 / 100

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *