بالۀ روسي
1402-05-13 1402-05-14 12:57بالۀ روسي
(ویژه سومین کنفرانس چند زبانههای ایران )
مقدمه :
باله هنري جادويي از تلفيق سه عنصر رقص ،نمايش و موسيقي است .زيبايي عوام فريبي که از نيروي عظيم پاهاي رقصنده جان ميگيرد به حرکات دست هاش ميرسد با ضرب موسيقي او را به حرکت درمياورد و گاهي او را به پرواز در صحنه واميدارد . زيبايي و دلفريبي رقصرا دارد ولي عاطفه و چهره نمايش …
تاريخچه باله :
باله کلاسيک ؛اين رقص هنري شگفت انگيز در کشور ايتاليا و در دوران رنسانس به شکلي کامل تر متولد شد و از ايتاليا به فرانسه منتقل شد شايستگي و افتخار توسعه آن متعلق به لوئي چهاردهم بود . فرانسه عهده دار صادرات اين هنر به دنيا از جمله کشور روسيه بود و اين رقص در روسيه چنان بال و پر گرفت که در اواسط قرن نوزدهم پايتخت باله اروپا ديگر پاريس نبود بلکه پتربورگ بود .
اولين مدرسه رقص باله روسي در سال1738 به اصرار ژان- باتيست –لانده بود که پادشاه وقت روسيه را راضي کرد تا در يکي از سالن هاي کاخ زمستاني اولين هنرجو هاي باله که متشکل شش دختر و شش پسر بود آموزش ببنيد در وهله اول اين مدرسه بعد از فرانسه مقام دوم را کسب کرد اما زمان زيادي نگذشت تا اينکه به مقام اول دست يافت .
باله روسي :
در سال 1742 اليزاوتا پترونا (Елизавета петровна) دستور ايجاد گروه باله امپراطوري را صادر کرد و به سبب اين دستور بود که باله حرفه اي وارد کشور روسيه شد . البته ناگفته نماند هر چند باله در مسکو چند دهه ديرتر از سن پطربورگ افتتاح شد اما رويارويي و تقابل نهفته بين دو سبک متروپليت به طور مداوم مانند موتور محرکي باله روسيه را به جلو برد و استادان و هنرمندان روس را به سمت خلق شاهکار هاي جديد سوق داد .
تئاتر هاي مارينسکي (мариинский) و بولشوي (большой)مرکز توليد باله کلاسيک بودند که اولين بار در قرن هاي 19 و 20 اجرا هاي عمومي داشتند در قرن نوزدهم موتور محرک اصلي باله در روسيه ماريوس پتيپا (мариус петипа) بود ماريوس در سال1847 به مسکو رسيد ماريوس پتيپا درباره باله معتقد بود که :« باله يک هنر جدي هست که بر آن بايد شکل پذيري و زيبايي حکم فرمايي کند و نه آن بالا و پايين پريدن ها يا چرخش هاي بي معني .» در سال 1869، پتيپا رهبري گروه باله تئاتر ماريينسکي را بر عهده داشت .او با آثار هاي کلاسيکي همچون ژيزل ،اسمرالدا و لوکورسير بدون آنکه تغييز زيادي در آنها به وجود آورد با دقت نظر بالايي برخورد کرد و در همان موقع ها باله اي که توسط او به صحنه ميرفت تبديل به شاهکار هاي واقعي هنر باله شد و ما حصل ديدار پتيپا و چايکوفسکي به «زيباي خفته » ،« درياچه قو » ختم شد ؛ چايکوفسکي کسي بود که مدعي بود باله در واقع همان سمفوني است.
معروف ترين باله هاي روسي:
1_درياچه قو (лебединое озеро) 1877 :
اين باله اولين بار در تئاتربولشوي توسط عموم ديده شد .باله درياچه قو از نظر فني بسيار سخت و از لحاظ احساتي به مراتب پيچيده است .درياچه قو جزو معروف ترين باله هاي روسيه هست و داستان آن مربوط به يکي از افسانه هاي قرون وسطي است که روايت عشق ميان يک دختر طلسم شده و شاهزاده عاشق با يک جادوگر شيطاني است .
-2 فندق شکن (щелкунчик)1892:
در سال 1892 باله فندق شکن د تئاتر ماريينسکي به نمايش درآمد . داستان اينگونه روايت ميشود که : ماه دسامبر است و کودکان خانه يعني فريتز و ماري منتظر هداياي کريسمس خود هستند ؛ماري يک
اسباب بازي زير درخت ميبيند و نظرش به آن جلب ميشود يک وسيله اي که براي شکستن آجيل است – فندق شکن مانند يک مرد لباس پوشيده است و …
-3روياي شب نيمه تابستان (сон в летнюю ночь)1960:
اين اثر از يک کمدي اثر ويليام شکسپير است که البته اين کار جزو رمانتيک ترين کارها در بين تمام آثار او به حساب مي آيد .داستان اينگونه روايت ميشود تسئوس در حال آماده شدن براي مراسم عروسي با هيپوليتا است که قرار از چهار روز بعد روز موعد آن باشد يعني در چله تابستان و شبي که قرص ماه کامل است او دستور بزمي اشرافي و همه چيز تمام براي جوانان آتني ميدهد همه آن شب شاد بودند به جز دو نفر ليساندر و هرميا که عاشق يکديگر بودند و در ادامه تسئوس سرنوشت ناگوار دختر را در صورت نافرماني از پدرش را براي او يادآوري ميکند که يا در صومعه زنداني ميشود يا …
–4پيتربن (питер пэн)2015 :
اين باله در واقع يک باله مناسب براي تماشاي خانوادگي است .پيترپن افسانه اي از جي ام بري است که مملو از صحنه هاي خارق العاده و در عين حال فلسفي هست . قهرمان باله پيتر پن است او در يک جزيره کوچک جادويي و شگفت انگيز زندگي ميکند و پري هاي خود را دارد او ماهرانه پرواز ميکند و …
-5کوپليا يا دختري با چشمان آبي (коппеля,или девушка с голубыми глазами) 1870 :
شکل اوليه اين نمايش اولين بار در سالن تئاتر امپراتوري اپرا پاريس بر روي صحنه رفت اين ژانر از باله جزو کمياب ترين ژانر ها براي باله –کمدي است .
اجراي مدرن تر کوپليا برگرفته از طرح احيا شده ماريوس پتيپا هستند که اواخر قرن نوزدهم براي باله مارينسکي نوشته شده بود .طرح داستان بسيار آشنا است روايت گر درگيري مردي است که بين ايده آل و رئاليسم گير کرده است در اين داستان کوپليوس پزشکي است که يک عروسک در ابعاد و اندازه يک انسان ساخته است و اين عروسک چنان واقعي و طبيعي به نظر ميرسد که فرانتس يک جوان روستايي شيفته آن ميشود به طوري که قيد علاقه اش به دختري که قبلا عاشق او بود يعني سوانهيلدا را ميزند در ادامه داستان سوانهيلدا براي نشان دادن واقعيت به معشوقه خود لباس آن عروسک را به تن ميکند و وانمود ميکند که عروسک زنده شده است و در نهايت فرانتس را از دست مخترع نجات داده و فرار ميکنند
-6زيباي خفته (спящая красавица)1890 :
اين باله معروف بر اساس اثر نويسنده فرانسوي شارل پرو ساخته شده است و اولين بار توسط لنينگراد ها در سال 1890 در تئاتر مارينسکي ها ديده شد ميتوان گفت نمايش زيباي خفته يکي از انواع باله است که تا ابد محبوب ميتواند باشد . تمرکز اين باله بر روي موضوعي ابدي يعني تضاد ميان دو نيروي خير و شر است نيروي خير (پري گل ياس )و شر (کارابوس) ارائه ميشود و بيدار شدن زيبايي از خواب در اين داستان هم نمادي از قدرت و پيروزي نيروي عشق است .[ نمايش زيباي خفته 4 ساعت طول ميکشد و اين طولاني ترين باله چايکوفسکي است ]
-7سيندرلا (золушка)1946 :
داستان درباره دختر فقيري است که توسط نامادري بد جنس و بد خلق و دخترهايش مجبور ميشود هميشه در خانه کار کند و يک پدر ضعيف و ناتوان که حتي نميتواند از دختر خودش محافظت کند اما تا اينکه يک روز سيندرلا بر حسب اتفاقاتي با شاهزاده ملاقات ميکند .
نسخه هاي زيادي از داستان سيندرلا وجود دارد، اما نسخه پروکوفيک بيشترين استفاده را دارد اين داستان بر اساس طرح داستاني از شاعر فرانسوي شارل پرو ساخته شده است .[ سرگئي پروکوفيف کار بر روي قطعه موسيقي سيندرلا را اوايل سال 1940 آغاز کرد اما به دليل جنگ جهاني دوم کار را در سال 1945 به پايان رساند ]
-8رمئو و ژوليت (ромео и джульетта)1940:
رمئو و ژوليت يکي از محبوب ترين باله هاي قرن بيستم است .اين داستان بر اساس اثر ويليام شکسپير بريتانيايي به عنوان نمادي از عشق زيبا و واقعي در عين حال تراژديک دو جوان است که هميشه د قلب و ذهن مردم باقي مانده است .اولين نمايش رومئو و ژوليت با موسيقي پروکوفيف به مدت پنج سال ممنوع بود و نمايش آن به تعويق افتاد .
-9 ژيزل (жизель)1841 :
اين باله جزو باله هايي هست که طرح جالبي دارند ؛طرح اين باله برگرفته از افسانه جيپ ها هست –عروس هاي جواني که قبل از ازدواج مرده اند و يا با خيانت معشوق خود روبه رو شده اند – آنها ميخواهند انتقام خود را بگيرند؛آنها شب هنگام بيرون مي آيند آنها ميرقصند و ميرقصند و مردان را جذب اين رقص هاي ديوانه وراشان ميکنند و سپس اين ارواح عروس آنها را ميکشند …
-10بهار مقدس (весна священная)1913:
باله آيين بهار متعلق به ايگور استراوينسکي است که اولين بار در 29مه 1913 در تئاتري در خيابان اصلي پاريس روي صحنه رفت استراوينسکي رو موسيقي کار کرده بود و نيکلاس روريچ طرح ها و لباس ها را طراحي کرده بود .داستان با خوابي که استراوينسکي ميبيند شروع ميشود او در خواب خود را در حين برگزاري يک مراسم باستاني ميبيند در آنجا دختري جوان را مشاهده ميکند که توسط بزرگان احاطه شده است او براي بيدار کردن بهار رقصي را در مراسم اجرا ميکند و بعد از اجراي رقص او مي ميرد .[ تماشاگران در اجراهاي اوليه آن را نپذيرفتند چرا که حاوي صحنه هاي فداکاري است اما به فاصله چند سال بعد ورق برميخورد و جزو نمايش هاي محبوبي ميشود که مهارت واقعي تيم باله را نشان ميداد]
طرف ديگر ماجراي باله :
گاهي براي اجرا يک نمايش باله تا 20 گروه از بازيگران را براي اجرا آماده ميکنند و فرايند اجرا آنقدر پر تنش و استرس زا براي بازگير است است که اصطلاح اينکه يک بازيگر باله براي اجرا تا سه کيلو گرم وزن کم مي کند در ميان آنها معروف شده است .
_ بيست تيم براي يک اجرا :
هميشه تکنوازان باله دو نفر هستند چرا که هر وقت که رقصنده مجروح شود يا به هر دليل ديگري نتواند اجرا کند سريعا آنها را جايگزين کنند البته آنها براي کل گروه انفرادي کپي آماده دارند .اغلب چندين تيم بازيگري به طور همزمان تغييرات را ياد ميگيرند ؛اگر اجرا هر روز نمايش داده شود اين گروه ها جايگزين يکديگر ميشوند در تئاتر هاي بزرگ تعداد اين تيم ها گاهي به بيست گروه نيز مي رسد.
_هر بالرين، ميکاپ آرتيست خودش است :
قبل از اجرا رقصندگان اغلب خودشان ،خودشان را آرايش ميکنند به خصوص در تور ها واجرا هاي تجاري .انجام گريم صحنه از قبل در آموزشگاه هاي رقص به آنها آموزش داده شده است برخلاف آرايش معمولي تئاتر ،آرايش باله عناصر بزرگ را در برميگيرد آنها ابرو ها و چشمان خود را بزرگ تر از حد معمول ميکشند و از مژه هاي مصنوعي استفاده ميکنند در عين حال رقصندگان باله براي آرايش خود از ابزار هاي گريم نمايشي استفاده نميکنند بلکه ابزار کار آنها لوازم آرايشي معمولي است .
_ رژيم غذايي :
در اواسط قرن گذشته جرج بالانچين –طراح رقص معروف – بالرين هاي خود را در رژيم هاي سخت غذايي محدود کرد جمله معروف :“من ميخواهم استخوان هاي شما را ببينم !” متعلق به وي مي باشد .البته امروزه رويه کمي تغيير کرده است و بجاي وزن بالرين اين توانايي و مهارت او است که نفش مهم را ايفا ميکند البته با اين وجود باز هم براي مثال بالرين ها بعد از تمرين آب ننوشند و گاهي بالرين ها صبحانه خود را از ترس اضافه وزن حذف ميکنند .بالرين ها در هفته سه مرتبه وزن کشي ميشوند مهم نيست قد بالرين چقدر است ولي وزن او نبايد از 50 کيلو گرم تجاوز کند .
_ بدون مکث ،بدون اشتباه :
رقصنده ها روي صحنه رو نوک انشگت هاي خود مي ايستند ،پيروت ها و فوئت هاي پيچيده را ميپيچند آنها حتي يک ثانيه فرصت براي مکث ندارد ؛مکث کوتاه براي فراموش کردن حتي يک کلمه در باله يک اشتباه جبران ناپذير است که منجر به شکست در توليد ميشود . اما با اين وجود گاهي اوقات خود رقصندگان رقص رويه رقص را دست خوش تغييرات ميکنند براي مثال در سال 1962 ولادمير واسيليف بخشي از باله دن کيشوت را ويرايش کرد و آن نسخه از دن کيشوت به يک کلاسيک تبديل شده است و هنوز اجرا ميشود .
_ آسيب ،درد ،خستگي :
به دليل فشار زيادي که به پاها در طول اجرا و تمرين ها وارد ميشود رقصندگان احساس درد مداومي در پاهاي خود دارند که به آن اصطلاحا خستگي درد ميگويند .رقصندگان ممکن است در طول اجرا با جراحاتي مثل رگ به رگ شدن ،در رفتگي وخونريزي و … روبه رو شوند اما آنها سعي ميکنند که اجرا را به پايان برسانند .[اوليانا لوپاتکينا بالرين تئاتر ماريينسکي در جريان باله پاي خود را زخمي کرد اما او اجرا خود را تا انتها رقصيد ؛اگر چه آسيب ديدگي او آنقدر جدي بود که بالرين مجبور شد چندين سال صحنه را ترک کند .
_ گروه پشتيباني در سالن :
نمايش نه تنها بر روي صحنه ،بلکه در سالن نيز به اجرا در مي آيد . افرادي به طور ويژه دعوت ميشوند که در زمان مناسب کف بزنند و تشويق کنند و فرياد بزنند “براوو”. آنها يک به يک در مکان هايي از سالن قرار ميگيرند که صداي بيشتري طنين اندازميشود و اين گونه به نظر مي رسد که نه تنها يک نفر بلکه چندين نفر کف ميزنند و تشويق ميکنند حتي گاهي بعد از اتمام اجرا بر روي صحنه براي رقصندگان گل پرتاب ميکنند .[ البته گاهي نيز رقباي بي وجدان ممکن است از بينندگان پولي براي هو کردن يک هنرمند يا اجرا استفاده کنند. ]
نتيجه گيري :
هنر به افراد کمک ميکند که احساسات خود را آزادانه بيان کنند . هنر بيانگر ارزش ها و فرهنگ و احساسات مردم يک جامعه و کشور است هنر ميتواند زيبايي را به جهان بياورد و اين هنر ، هنر است که زندگي روزمره مردم سراسر جهان را لذت بخش تر و به ياد ماندني تر کند . هنر کمک به پذيرش شما توسط ملت ها و اقوام و افراد ديگر ميکند و تمام مرز هاي فرهنگي را در هم مي شکند و به درک و احترام تفاوت ها کمک ميکند هنر ترويج گردشگري يک کشور است ؛هنرتبليغ يک کشور است هنر براي اتحاد يک کشور است و يکي از هنر هاي کشور روسيه باله اوست …
در اين کشور اين هنر را ارج مينهد و به آن اهميت ميدهد چرا که يکي از معرف هاي کشور روسيه در جهان همين هنر باله اوست.
نويسنده زهرا زارع دانشجوي رشته حقوق
منابع :
–Ирина،Сорокина ،Знаменитые русские балеты
–Лидия،Туляганова،Обратная сторона балета
https://histrf.ru
–https://top10a.ru
–https://www.culture.ru